۱۳۸۴ آبان ۲۷, جمعه

واپسین مانده ی رویا را شنیدم

آه ِ آخرآخرين آه واپسين مانده ي رويا زير رخوت لاي تلي خاكمانده ردي برجا از گلوي ناله ي زن يك زن بي باك شايد چشم او نمناك شايد قلب او پرواز بايد آن دمادم از هوا كمآن دم ِ پاياني ِ جانكندن جان، بي امان رقص رويادر جهاني بي زمان رفته رويارفته جان اين همان نقطه ي پايان آه ِ آخرآه ِ بي سرزن غمناك زن بي باك خون چكيده روي پيكرآري اي شب آري اي تاريكي ِ تبمانده بر جان
غمه هايي نمناكاز گلوي روح ِ زايشگر ِ زندان از گلوي زن بي باك من شنيدم پاك و روشن آخرين آه واپسين نغمه ي ناكامي ِ رويا را شنيدم در شبي تاريك و تنهاخشك و بي نالاي گرد ِ كهنگي هااين جا آنجا
كيانوش سنجري - ۲ شهریور ۱۳۸۴ - بازداشتگاه 209 زندان اوين

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟