من نمی خواهم در مورد اینکه آیا با خوردن مقداری قرص پروپانول و یا پس از شستشوی معده فردی که قرص ها را بلعیده، مرگ رخ می دهد یا نه، بحث کنم. من می خواهم این را بگویم که اساسا چرا یک وبلاگ نویس که بیشتر مطالبش درباره موسیقی و فرهنگ بوده و حتا به گفته ی وکیل مدافع اش آقای محمد علی دادخواه وبلاگ اش خوانندگان زیادی نداشته که نوشته های او (به فرض تشویش گر بودن برای خوانندگان!) ذهنی را مشوش سازد و اقدامی محسوب شود بر ضد امنیت کشور و حاکمان خودکامه، به دو سال و نیم زندان محکوم و به زندان اوین منتقل می شود؟ افکار عمومی این حق را دارد که کنجکاوی کند و بداند که در بازجویی ها و جلسه محاکمه امیدرضا با او چگونه رفتار شده و اتهامات او مشخصا بر چه سند و مدرکی استوار بوده است؟ مقالات طنزآمیزی که از آن به عنوان مصداق "توهین" به مقدسات نام برده شده چه بوده است؟ آیا در دادگاه انقلاب هیئت منصفه ای حاضر بوده و این مقالات را خوانده و در هنگام خواندن احساس کرده که ذهن اش مشوش شده است؟ و یا اینکه دادگاه در پشت در های بسته و بدون حضور هیئت منصفه برگزار شده و وکیل مدافع اش امکان دفاع از متهم را نداشته است؟
محمد على دادخواه، وكيل اميد رضا مير صيافى گفته است که دادگاه انقلاب حاضر نشد تا حكم را به موکلش ابلاغ كند. او پرسیده است : "كدام منطق، اصول، شرع و اخلاقى چنين مسئله اى را مى پذيرد؟ اگر وى توهين كرده است طبق قانون بايد در دو مرحله در دادگاه مورد رسيدگى قرار گيرد. طبق كدام قاعده، على رغم تبصره ماده ۴۲ قانون آيين دادرسى دادگاه هاى انقلاب كه مى گويد بايد حكم به وكيل ابلاغ شود، بدون ابلاغ آن به اجرا در مى آيد؟"
علاوه بر سوالات فراوانی که نسبت به رعایت عدالت در جریان بازداشت و بازجویی و محاکمه این وبلاگ نویس مطرح است، نسبت به توجه به حال جسمی و درمان درست و جدی و به موقع وی در زنان اوین نیز تردیدهایی وجود دارد.
حسام فیروزی که پزشک امین شماری از زندانیان سیاسی است و به همین اتهام در زندان اوین محبوس شده، شخصا امیدرضا را به بهداری برده، برایش لولهی معده قرار داده و معدهی او را شستوشو داده و در این شرایط خطرناک اما پزشک بهداری حسام را از اتاق بیرون انداخته چرا که حسام اصرار ورزیده که امیدرضا باید به بیمارستان لقمان منتقل شود چرا که او با خوردن مقداری قرص پروپرانول با افت شدید فشار خون روبرو بوده و به گفته ی حسام بدن اش کاملا سرد شده بود.
آقاى دادخواه که با حسام فیروزی حرف زده، می گوید "ولى مسئولان زندان به اين حرف دكتر فيروزى توجه نكردند و گفتند كه مير صيافى تمارض مى كند. آقاى فيروزى پاسخ مى دهد كه ضربان قلب وى كمتر از ۴۰ است و او نمى تواند تمارض كند. وى را از اتاق بيرون مى كنند. آقاى فيروزى گفته است كه من پزشك سازمان ملل هستم ولى او را بيرون مى كنند."
در جریان مرگ رازآلود اکبر محمدی نیز، در هنگامی که هم بندی هایش او را به بهداری منتقل کرده و مصرانه خواستار انتقال فوری او به بیمارستانی در بیرون از زندان شده بودند، این درخواست با بی توجهی مواجه شد و هم بندی ها از بهداری بیرون انداخته شدند و معلوم نشد که بر جسم بیمار اکبر چه گذشت و اینکه آیا پزشکی بر بالین او حضور داشت و یا آیا به راستی تلاشی در جهت حفظ حیات او صورت گرفت یا نه.
به عنوان کسی که در سال های گذشته تجربه بیمار شدن در زندان و مراجعه کردن به بهداری زندان را داشته، متاسفانه باید بر این نکته تاکید کنم که نه تنها پزشکان مجربی در زندان اوین وجود ندارند تا هنگام نیاز به درمان فوری زندانیان به کار آیند، بلکه اساسا مدیریت زندان توجه ویژه ای به درمان زندانیان ندارد و سلامت روح و روان و جسم زندانیان امری است در حاشیه ی مسئولیت هایشان.
مدیریت زندان به راستی این حساسیت را ندارد که حتا ممکن است لحظه ای دیر رسیدن یک آمبولانس موجب مرگ زندانی بشود چه برسد به آنکه زندانیانی مانند امید رضا را که با مشکلات روحی و روانی در بندهای بدون طبقه بندی شده بسر می برند، به مشاوره با روانپزشکان دعوت و با جدیت به درمانشان بپردازد.
حیف حیف حیف.........افسوس..........
پاسخحذفکیانوش عزیز
پاسخحذفعیدت مبارک.موفق و پیروز باشی.
کیانوش عزیز،عیدت مبارک امیدوارم سال جدید را در کنار یکدیگر و در ایرانی ازاد جشن بگیریم.پیام اوباما را شنیدم ولی اوباما بداند اینگونه تعامل ها تاثیری بر رهبران ایران نخواهد گذاشت.
پاسخحذف