متاسفانه به دلیل مشکلات مربوط به خطوط تلفن همراه و همچنین عدم دسترسی به اینترنت نتوانستم در جلسه روز ۲۲ آوریل اعضای شورای عالی مشورتی جنبش رفراندوم حضور داشته باشم. از این رو – و با درخواست گردانندگان آن جلسه – در این نوشتار به بیان نظرات و دیدگاه هایم در رابطه با جنبش رفراندوم خواهی و مسائل مرتبط با آن می پردازم.
همانطور که در پاسخ کوتاه به اطلاعیه اخیر جمعی از دعوت کنندگان متن اولیه فراخوان رفراندوم – که در انتقاد به تشکیل شورای عالی مشورتی جنبش رفراندوم صادر شده بود – یادآور شده بودم، اینجانب نیز به لزوم مشارکت گسترده و فراگیر علائق مختلف سیاسی وطن دوست، تحول خواه و دمکرات برای عبور جنبش رفراندوم از بعد گفتمانی به شکل سازمانی و تمهید مقدمات برای بروز پتانسیل جنبشی آن و همچنین لزوم برخاستن رهبری سازمانی این جنبش از بطن مردم معتقد هستم و آرزومندم که همه کوشندگان دمکراسی در ایران که به رفراندوم به عنوان شیوه ای برای گذار مسالمت آمیز از استبداد به دمکراسی معتقد هستند و در صفوف رفراندوم خواهان جای دارند با در نظر گرفتن شرایط خطیر و بحرانی ایران ، برای فراهم شدن بستر مناسب برای حضور و مشارکت همگانی آزادیخواهان و دمکراسی طلبان در جنبش رفراندوم خواهی بکوشند.
بر این باورهستم که گسست بین تشکیلات جنبش رفراندوم با کوشندگان سیاسی دمکراسی خواه باورمند به رفراندوم در ایران و عدم حضور و مشارکت فکری و عملی نیروهای داخلی در تشکیلات و سازمان های برخاسته از جنبش رفراندوم – به هر دلیلی که باشد – روند بروز پتانسیل جنبشی رفراندوم خواهی در ایران را مسکوت باقی خواهد گذاشت . چرا که این نیروهای سیاسی داخلی هستند که با توده های مردم معترض و آزادیخواه در ارتباط بوده و می توانند رهبری صفوف جنبشی های اعتراضی را بدست گیرند (امری که تاکنون مشاهده نشده است).
از سوی دیگر مسئله برخاستن رهبری سازمانی جنبش های آزادیخواهانه و تحول طلبانه همچون جنبش رفراندوم، از دل جامعه و بطن مردم – که در اطلاعیه اخیر جمعی از دعوت کنندگان متن اولیه فراخوان رفراندوم به آن اشاره شده بود – نباید به این معنی باشد که دیگر لازم نیست اپوزیسیون ایرانی دمکراسی خواه و وفاداران و باورمندان به رفراندوم ، به تشکیل گروه های مشترک و متحد و منسجم و اتحاد عمل برای رفراندوم خواهی بپردازند. وجود اپوزیسیون مقتدر و یکپارچه در برون مرز به عنوان اهرم فشار بر حکومت خودکامه و سرکوبگر از آن جهت حائز اهمیت است که به دلیل شدت خفقان و استبداد در داخل، هیچ گروه سیاسی مخالف و حتی منتقد جدی رژیم مجالی برای عرض اندام و کوشش در جهت ایجاد همبستگی بین نیروها و گروه های دمکراسی خواه و باورمند به رفراندوم نیافته است.
عملکرد حکومت در سرکوب بی مهابای مخالفان سیاسی و افراد و گروه هایی که در طول سال های گذشته قصد ایجاد بستری برای مشارکت همگانی در امر دمکراسی و جنبش های اعتراضی را داشته بودند ، پرده بردارنده از این واقعیت تلخ است.
حشمت الله طبرزدی و فعالین دانشجویی مرتبط با او از جمله گروه هایی بودند که در اواخر دهه ۷۰ با تاسیس تشکلی به نام جبهه دمکراتیک ایران (که در ابتدا متشکل از چند گروه دانشجویی مستقل، سکولار و ملی گرا بود) رویای ایجاد بستری برای مشارکت همه شخصیت های سیاسی تحول خواه و احزاب مخالف و میهن دوست و طرفداران دمکراسی در جنبش های اعتراضی در ایران را در ذهن خود می پروراندند اما این رویا در فروردین ماه سال ۱٣٨۰ ، درست چند روز پس از عید نوروز در زیرغباری از گازهای اشک آور در فضای دفتر پلمپ شده ی آن جبهه در خیابان کارگر فروکش کرد و طبرزدی و یارانش در کشاکش گلنگدن های مردان سپاهی – امنیتی رژیم جمهوری اسلامی به سلول های تنگ و تاریک بازداشتگاه ۵۹ سپاه افکنده شدند.
زندان ۵۹ سپاه اما تنها پذیرای طبرزدی و یارانش که قصد داشتند بستری برای اتحاد همه آزادیخواهان در برابر استبداد بوجود آورند نبود بلکه پس از چندی، جمع کثیری از فعالین سیاسی ملی مذهبی که در ابعاد کوچکتر، در تلاش برای همبستگی بین روشنفکران دینی و باورمندان به آرمان ها و اندیشه های ملی مذهبیون بودند نیز به آن زندان افکنده شدند.
با صدور احکام سنگین زندان برای فعالین سیاسی و دانشجویی مخالف و حتی منتقد از سوی محاکم قضایی، همگان دریافتند که آستانه ی تحمل حکومت تا چه میزان پایین و تنگ است .
البته قصد ندارم بگویم حال که آستانه ی تحمل حکومت تا این حد پایین است پس در داخل ایران نمی شود در امر مبارزه کاری از پیش برد. چه اینکه با کمی شجاعت و ازخودگذشتگی ِ شخصیت های با نفوذ و مقبول و برخوردار از ما به ازاء اجتماعی، ایجاد صفوف جنبش های اعتراضی امر دشواری نیست.
مبارزه برای آزادی در ایرانِ امروز نیازمند پرداخت هزینه است. اما تاکنون تنها چند پولادمرد سیاسی در اعتراض به سرکوبگری های حکومت، برخاسته و پرچم مبارزه علیه استبداد را برافراشته و هزینه اش را نیز پرداخته اند. اما دیگران چه؟ همه تماشاگر بوده اند. تماشاگر شکنجه شدن هم کیشان خود.
در چنین فضایی است که وجود اپوزیسیون دمکرات و مقتدر برای پژواک دادن مبارزات جنبش های اعتراضی و آزادیخواهانه درون کشور و یاری رسانی به آن نمود پیدا می کند.
از سوی دیگر افراد و گروه هایی که باورمندانه به شعار رفراندوم به عنوان شیوه ای مسالمت جویانه برای گذار به دمکراسی در ایران و در جهت تحقق آن ، گروه های کاری تشکیل داده اند نباید به مصادره عنوان رفراندوم متهم شوند. چرا که رفراندوم خواهی به عنوان یک جنبش سیاسی و خواست عمومی ، متعلق به فرد و یا گروه خاصی نیست و همگان می توانند برای تحقق آن تلاش کرده و اجتماعات کاری تشکیل دهند.
از دیگر سوی در طول سال های اخیر با وجود موج های سهمگین سرکوب جامعه دگراندیش و آزادیخواه در ایران، ترورها، اعدام ها، شکنجه ها، صدور احکام سنگین زندان برای دگراندیشان و دگرباشان جامعه، اما برخی از احزاب و جریان های سیاسی اپوزیسیون باوفاداری بنیادگرایانه به اصول ایدئولوژیک و خط کشی ها و مرزبندی های مشخص خود با دیگران، حاضر به همگامی ، همبستگی و اتحاد عمل با دیگر دمکراسی خواهان نبوده و به همین دلیل تشکیل اپوزیسیون یکپارچه مسکوت مانده است. به نظر می رسد عدم شکل گیری اتحاد عمل در بین احزاب و سازمان های اپوزیسیون به این خاطر بوده است که اساساً برخی از جریان ها، به دمکراسی خواه بودنِ ِ طیف های دیگری از اپوزیسیون سوء ظن داشته و اصولاً در نظر آنها خط قرمزی برای دمکرا سی خواهی وجود داشته است. احساس می کنم تاریخ فعالیت های سیاسیِ گذشته ی برخی از افراد و جریان ها و یا نوع نگرش و اعتقادات قلبی و سیاسی آنها به گونه ای از نظام م ندی حکومتی برای ایران، در ترسیم چنین خط کشی های جدا کننده ای نقش داشته است.
با توجه به وجود چنین خط کش هایی است که به سختی می توان امید بست به اتحاد عمل بین همه جریان ها و س لائق سیاسی اپوزیسیون بر سر دمکراسی خواهی و سپس رفراندوم مداری!
صد البته باید برای ایجاد حداکثرها تلاش کرد. حضور و مشارکت همه سلائق سیاسی میهن دوست در جنبش رفراندوم آمال و آرزوی همه ماست. اما دنیای آرزوها با دنیای شرحه شرحه و پرتضاد اپوزیسیون ایرانی از جهنم تا بهشت فاصله دارد.
در چنین فضایی است که وفاق و همبستگی جمعی از کوشندگان سیاسی دمکراسی خواه ، خواه از طیف جمهوری خواهان و یا مشروطه طلبان، چپ یا راست، حول محور رفراندوم خواهی در جنبش رفراندوم نمود یافته است. به باور نویسنده این سطور، باید به افرادی که تاکنون توانسته اند با بی اعتنایی تحسین برانگیز به خط کشی ها و مرزبندی های تفرقه افکنانه حزبی و سازمانی، به یکدیگر نزدیک شده و برای اشاعه رفراندوم خواهی بکوشند، فرصت داد تا به فعالیت های خود وسعت دهند و بستری برای حضور دیگر افراد و جریان های سیاسی معتقد به رفراندوم را در جمع خود فراهم کنند.البته برای نیل به این منظور به مقداری شجاعت همراه با از خودگذشتگی نیاز است.
این شجاعت و از خودگذشتگی هم می تواند در افراد و نیروهای دافعه در روند شکل گیری اتحاد عمل نمود یابد و آنها را به کناره گیری ترغیب کند و نیز در بین افراد و احزابی که به طرز بنیادگرایانه ای به خصلت های ایدئولوژیک و تاریخ مصرف گذشته سازمانی خود وفادار مانده و حاضر به وفاق و همبستگی با سلائق سیاسی دیگر نیستند.
کیانوش سنجری
همانطور که در پاسخ کوتاه به اطلاعیه اخیر جمعی از دعوت کنندگان متن اولیه فراخوان رفراندوم – که در انتقاد به تشکیل شورای عالی مشورتی جنبش رفراندوم صادر شده بود – یادآور شده بودم، اینجانب نیز به لزوم مشارکت گسترده و فراگیر علائق مختلف سیاسی وطن دوست، تحول خواه و دمکرات برای عبور جنبش رفراندوم از بعد گفتمانی به شکل سازمانی و تمهید مقدمات برای بروز پتانسیل جنبشی آن و همچنین لزوم برخاستن رهبری سازمانی این جنبش از بطن مردم معتقد هستم و آرزومندم که همه کوشندگان دمکراسی در ایران که به رفراندوم به عنوان شیوه ای برای گذار مسالمت آمیز از استبداد به دمکراسی معتقد هستند و در صفوف رفراندوم خواهان جای دارند با در نظر گرفتن شرایط خطیر و بحرانی ایران ، برای فراهم شدن بستر مناسب برای حضور و مشارکت همگانی آزادیخواهان و دمکراسی طلبان در جنبش رفراندوم خواهی بکوشند.
بر این باورهستم که گسست بین تشکیلات جنبش رفراندوم با کوشندگان سیاسی دمکراسی خواه باورمند به رفراندوم در ایران و عدم حضور و مشارکت فکری و عملی نیروهای داخلی در تشکیلات و سازمان های برخاسته از جنبش رفراندوم – به هر دلیلی که باشد – روند بروز پتانسیل جنبشی رفراندوم خواهی در ایران را مسکوت باقی خواهد گذاشت . چرا که این نیروهای سیاسی داخلی هستند که با توده های مردم معترض و آزادیخواه در ارتباط بوده و می توانند رهبری صفوف جنبشی های اعتراضی را بدست گیرند (امری که تاکنون مشاهده نشده است).
از سوی دیگر مسئله برخاستن رهبری سازمانی جنبش های آزادیخواهانه و تحول طلبانه همچون جنبش رفراندوم، از دل جامعه و بطن مردم – که در اطلاعیه اخیر جمعی از دعوت کنندگان متن اولیه فراخوان رفراندوم به آن اشاره شده بود – نباید به این معنی باشد که دیگر لازم نیست اپوزیسیون ایرانی دمکراسی خواه و وفاداران و باورمندان به رفراندوم ، به تشکیل گروه های مشترک و متحد و منسجم و اتحاد عمل برای رفراندوم خواهی بپردازند. وجود اپوزیسیون مقتدر و یکپارچه در برون مرز به عنوان اهرم فشار بر حکومت خودکامه و سرکوبگر از آن جهت حائز اهمیت است که به دلیل شدت خفقان و استبداد در داخل، هیچ گروه سیاسی مخالف و حتی منتقد جدی رژیم مجالی برای عرض اندام و کوشش در جهت ایجاد همبستگی بین نیروها و گروه های دمکراسی خواه و باورمند به رفراندوم نیافته است.
عملکرد حکومت در سرکوب بی مهابای مخالفان سیاسی و افراد و گروه هایی که در طول سال های گذشته قصد ایجاد بستری برای مشارکت همگانی در امر دمکراسی و جنبش های اعتراضی را داشته بودند ، پرده بردارنده از این واقعیت تلخ است.
حشمت الله طبرزدی و فعالین دانشجویی مرتبط با او از جمله گروه هایی بودند که در اواخر دهه ۷۰ با تاسیس تشکلی به نام جبهه دمکراتیک ایران (که در ابتدا متشکل از چند گروه دانشجویی مستقل، سکولار و ملی گرا بود) رویای ایجاد بستری برای مشارکت همه شخصیت های سیاسی تحول خواه و احزاب مخالف و میهن دوست و طرفداران دمکراسی در جنبش های اعتراضی در ایران را در ذهن خود می پروراندند اما این رویا در فروردین ماه سال ۱٣٨۰ ، درست چند روز پس از عید نوروز در زیرغباری از گازهای اشک آور در فضای دفتر پلمپ شده ی آن جبهه در خیابان کارگر فروکش کرد و طبرزدی و یارانش در کشاکش گلنگدن های مردان سپاهی – امنیتی رژیم جمهوری اسلامی به سلول های تنگ و تاریک بازداشتگاه ۵۹ سپاه افکنده شدند.
زندان ۵۹ سپاه اما تنها پذیرای طبرزدی و یارانش که قصد داشتند بستری برای اتحاد همه آزادیخواهان در برابر استبداد بوجود آورند نبود بلکه پس از چندی، جمع کثیری از فعالین سیاسی ملی مذهبی که در ابعاد کوچکتر، در تلاش برای همبستگی بین روشنفکران دینی و باورمندان به آرمان ها و اندیشه های ملی مذهبیون بودند نیز به آن زندان افکنده شدند.
با صدور احکام سنگین زندان برای فعالین سیاسی و دانشجویی مخالف و حتی منتقد از سوی محاکم قضایی، همگان دریافتند که آستانه ی تحمل حکومت تا چه میزان پایین و تنگ است .
البته قصد ندارم بگویم حال که آستانه ی تحمل حکومت تا این حد پایین است پس در داخل ایران نمی شود در امر مبارزه کاری از پیش برد. چه اینکه با کمی شجاعت و ازخودگذشتگی ِ شخصیت های با نفوذ و مقبول و برخوردار از ما به ازاء اجتماعی، ایجاد صفوف جنبش های اعتراضی امر دشواری نیست.
مبارزه برای آزادی در ایرانِ امروز نیازمند پرداخت هزینه است. اما تاکنون تنها چند پولادمرد سیاسی در اعتراض به سرکوبگری های حکومت، برخاسته و پرچم مبارزه علیه استبداد را برافراشته و هزینه اش را نیز پرداخته اند. اما دیگران چه؟ همه تماشاگر بوده اند. تماشاگر شکنجه شدن هم کیشان خود.
در چنین فضایی است که وجود اپوزیسیون دمکرات و مقتدر برای پژواک دادن مبارزات جنبش های اعتراضی و آزادیخواهانه درون کشور و یاری رسانی به آن نمود پیدا می کند.
از سوی دیگر افراد و گروه هایی که باورمندانه به شعار رفراندوم به عنوان شیوه ای مسالمت جویانه برای گذار به دمکراسی در ایران و در جهت تحقق آن ، گروه های کاری تشکیل داده اند نباید به مصادره عنوان رفراندوم متهم شوند. چرا که رفراندوم خواهی به عنوان یک جنبش سیاسی و خواست عمومی ، متعلق به فرد و یا گروه خاصی نیست و همگان می توانند برای تحقق آن تلاش کرده و اجتماعات کاری تشکیل دهند.
از دیگر سوی در طول سال های اخیر با وجود موج های سهمگین سرکوب جامعه دگراندیش و آزادیخواه در ایران، ترورها، اعدام ها، شکنجه ها، صدور احکام سنگین زندان برای دگراندیشان و دگرباشان جامعه، اما برخی از احزاب و جریان های سیاسی اپوزیسیون باوفاداری بنیادگرایانه به اصول ایدئولوژیک و خط کشی ها و مرزبندی های مشخص خود با دیگران، حاضر به همگامی ، همبستگی و اتحاد عمل با دیگر دمکراسی خواهان نبوده و به همین دلیل تشکیل اپوزیسیون یکپارچه مسکوت مانده است. به نظر می رسد عدم شکل گیری اتحاد عمل در بین احزاب و سازمان های اپوزیسیون به این خاطر بوده است که اساساً برخی از جریان ها، به دمکراسی خواه بودنِ ِ طیف های دیگری از اپوزیسیون سوء ظن داشته و اصولاً در نظر آنها خط قرمزی برای دمکرا سی خواهی وجود داشته است. احساس می کنم تاریخ فعالیت های سیاسیِ گذشته ی برخی از افراد و جریان ها و یا نوع نگرش و اعتقادات قلبی و سیاسی آنها به گونه ای از نظام م ندی حکومتی برای ایران، در ترسیم چنین خط کشی های جدا کننده ای نقش داشته است.
با توجه به وجود چنین خط کش هایی است که به سختی می توان امید بست به اتحاد عمل بین همه جریان ها و س لائق سیاسی اپوزیسیون بر سر دمکراسی خواهی و سپس رفراندوم مداری!
صد البته باید برای ایجاد حداکثرها تلاش کرد. حضور و مشارکت همه سلائق سیاسی میهن دوست در جنبش رفراندوم آمال و آرزوی همه ماست. اما دنیای آرزوها با دنیای شرحه شرحه و پرتضاد اپوزیسیون ایرانی از جهنم تا بهشت فاصله دارد.
در چنین فضایی است که وفاق و همبستگی جمعی از کوشندگان سیاسی دمکراسی خواه ، خواه از طیف جمهوری خواهان و یا مشروطه طلبان، چپ یا راست، حول محور رفراندوم خواهی در جنبش رفراندوم نمود یافته است. به باور نویسنده این سطور، باید به افرادی که تاکنون توانسته اند با بی اعتنایی تحسین برانگیز به خط کشی ها و مرزبندی های تفرقه افکنانه حزبی و سازمانی، به یکدیگر نزدیک شده و برای اشاعه رفراندوم خواهی بکوشند، فرصت داد تا به فعالیت های خود وسعت دهند و بستری برای حضور دیگر افراد و جریان های سیاسی معتقد به رفراندوم را در جمع خود فراهم کنند.البته برای نیل به این منظور به مقداری شجاعت همراه با از خودگذشتگی نیاز است.
این شجاعت و از خودگذشتگی هم می تواند در افراد و نیروهای دافعه در روند شکل گیری اتحاد عمل نمود یابد و آنها را به کناره گیری ترغیب کند و نیز در بین افراد و احزابی که به طرز بنیادگرایانه ای به خصلت های ایدئولوژیک و تاریخ مصرف گذشته سازمانی خود وفادار مانده و حاضر به وفاق و همبستگی با سلائق سیاسی دیگر نیستند.
کیانوش سنجری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟