صبح روز جمعه 27 مرداد در پی درگذشت پدر علی اکبر موسوی خوئینی، با خواندن متن اظهارات سالارکیا معاون امور زندانهاي دادستاني تهران که به ایلنا گفته بود " دنبال تبديل قرار بازداشت موسوي خوئيني هستيم و انشاءالله وي با تبديل اين قرار، از زندان آزاد ميشود تا بتواند در مراسم تشييع و تدفين پدر خود شركت كند" داشتیم به این نتیجه می رسیدیم که تاریخ دارد برای یک زندانی سیاسی ِ دیگر تکرار می شود. به اینگونه که با فوت یکی از اعضای خانواده، زندانی سیاسی از زندان آزاد می شود. و نیز برای این مسئله نمونه هایی در ذهنمان جستجو می کردیم، به مورد آقای عبدالله نوری برخوردیم که او پس از فوت برادرش که نماینده ی مجلس ششم بود، عفو شد و پیش از اتمام مدت حبس اش از زندان آزاد شد. و در مورد دیگر، منوچهر محمدی، که پس از مرگ رازآلود ِ برادرش اکبر در زندان اوین، بصورت مشروط و موقت از زندان آزاد شد و به زادگاهش آمل بازگشت.اما انتظار برای آزادی موسوی خوئینی در مقابل دروازه ی بزرگ زندان اوین تا ساعت 5 بعد از ظهر روز جمعه بی نتیجه ماند، که البته در غروب همان روز باخبر شدیم ماموران امنیتی، موسوی را تحت الحفظ از زندان خارج کرده، به سر خاک پدر مرحومش برده و بی درنگ به سلول اش در بازداشتگاه 209 بازگردانده بودند.البته برخلاف موارد گذشته که منجر به آزادی برخی از زندانیان سیاسی از زندان شده بود، موسوی تحت فشار بازجویی بسر می برده و حتی بازجویان پرونده اش اخیرا برای اعمال فشار بیشتر بر موسوی، قرار بازداشت موقت ِ وی را برای ماه سوم نیز تمدید کردند، که به نظر می رسد پرونده سازان امنیتی قصد دارند در مورد موسوی خوئینی، با هر ترفندی به خواسته ها و نیات سیاسی خود دست یابند. به همین دلیل است که حتی این نگرانی وجود دارد که بازجو ها مانند موارد گذشته با اعمال فشار، برای موسوی خوئینی نیز پرونده سازی کنند.اما این سوال مطرح است که کینه از موسوی خوئینی از چه بابت است؟برای پاسخ به این سوال باید به کارنامه ی موسوی در زمان نمایندگی اش در مجلس ششم رجوع کرد. در واقع به نظر می رسد موسوی دارد تاوان اجرای طرح تحقیق و تفحص و بازدید از بازداشتگاه های امنیتی خارج از نظارت و سرپرستی سازمان زندان ها – که بخشی از این اماکن در اختیار نهادها و دستگاه های اطلاعتی امنیتی موازی بوده است – را می پردازد.و اکنون او – تا امروز 71 روز است- در همان بازداشتگاهی محبوس مانده است که سال ها پیش توانسته بود از آن بازدید کند و از پشت دریچه های کوچک سلول های تنگ و تاریک اش نگاهی به درون بیاندازد و زندانی های فراموش شده و در هم فرو رفته را ببیند و با آنها، هر چند کوتاه و گذرا، حرف بزند و ازشان بپرسد حالشان چطور است؟و اما امروز، دیگر نمایده ی با شهامتی مانند موسوی خوئینی پیدا نیست تا پرونده ی تحقیق و تفحص از بازداشتگاه های امنیتی – که به جزیره های جدا افتاده ای شبیه اند- را از بایگانی بیرون بکشد و به جریان بیاندازد. چرا که دیگر نه اراده ای در نمایندگان مجلس وجود دارد و نه اندک نرمشی از سوی دستگاه امنیتی ِ تحت امر و سرپرستی ِ دولت مهرورزی ِ آقای احمدی نژاد!ناگفته نماند که مدتی پیش، در هنگامه ای که اکبر محمدی، یکی از بازماندگان پرونده کوی دانشگاه در زندان، در اعتراض به وضعیت وخیم جسمی اش، دست به اعتصاب غذای نامحدود زده بود، چند تن از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس از جمله اکبر اعلمی و ولی الله شجاع پوریان برای بازدید به زندان اوین رفته بودند اما آنها – به گفته ی خودشان- نه تنها اجازه نیافته بودند از بازداشتگاه 209 بازدید کنند، بلکه از رویت ِ جسم ِ در اغماء فرو رفته ی اکبر محمدی بر روی تخت بهداری زندان نیز محروم ماندند!و اکنون این سوال مطرح است که مگر این روزها در بازداشتگاه 209 چه اتفاقاتی رخ می دهد و چه می گذرد که حتی نمایندگان مورد اعتماد حکومت نیز حق ندارند به آن محل پا بگذارند؟نویسنده ی این نوشتار سال گذشته به مدت 111 روز، بی دلیل و بدون برهان در بازداشتگاه 209 محبوس بود. به همین دلیل می تواند حدس بزند که نگرانی دستگاه امنیتی از بابت بازدید نمایندگان مجلس از آن بازداشتگاه چیست؟دلیل این نگرانی روشن است. حضور زندانی های شناخته شده ای مانند رامین جهانبگلو، موسوی خوئینی و احمد باطبی در سلول های کوچک در 209 که جای خود دارد، اما وجود انبوهی از زندانی های پنهان مانده و فراموش شده ای که از سوی محافل و محاکم انقلاب و دادستانی با اتهامات امنیتی ِ ناروشن و گنگ و ناعادلانه مواجه گشته و به همین دلیل ماه ها و (حتی بعضی هاشان) سال هاست که در کنج سلول ها در هم فرو رفته و بیمار گشته اند، و هر کدامشان دلی مالامال از درد و خشم و اعتراض و فریاد در سینه نهان دارند و در پی مقامی مسئولی کسی هستند تا از بی عدالتی هایی که بر آنها روا شده شکایت کنند، دلیل اصلی جلوگیری از ورود نمایندگان مجلس به آن بازداشتگاه است.آری! در مدت 111 روزی که در سال گذشته در 209 محبوس بودم گوشه ای از فشار ها و بی عدالتی هایی که بر انسان های بی گناه روا می شد را شاهد بودم. این فشار ها و تهدید ها تا حدی بود که فردی به نام "ح – م" که 5 ماه در بازداشت موقت بسر می برد، بوسیله ی قاشق غذاخوری 2 بار دست به خودزنی زد، و در مورد دیگر، فردی به نام "ب – د" نیز که چندین ماه در بازداشت موقت بسر می برد، اقدام به دار زدن خود در سلول انفرادی اش کرد.و در چنین فضایی بود که جوان سیه چرده ی بلوچی به نام "محمد انور" که به تازگی از زندان گوانتانامو آزاد شده بود و در بدو ورد به ایران، به 209 و به درون سلول من منتقل شده بود، شرایط زندان گوانتانامو را راحت تر و انسانی تر از 209 می دانست!و در چنین فضایی ست که زندانی هایی مانند رامین جهانبگلو – آنطور که کیهان خبر داده است- منکوب شده و مجبور می شوند جلو دوربین بنشینند و منویات بازجوهایشان را به زبان بیاورند تا خواسته ها و نیات پرونده سازان تامین شود.پس ما حق داریم نسبت به حال و روز افرادی مانند احمد باطبی و موسوی خوئینی و ده ها انسان دگراندیش ِ بی گناه ِ دیگری که به دلایل ناروشن بازداشت شده و در بازداشتگاه 209 زندانی شده اند نگران باشیم و آزادی شان را خواستار شویم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟